روز شاد بچههای فرحزاد
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۸۳۲۳۱۴
فرحزاد از محلههای آسیبخیز منطقه۲ است و موضوع اعتیاد در این محله مشکلات بسیاری را برای خانوادهها ایجاد کرده است. گزارشی کوتاه از برگزاری این مراسم برای کودکان را در این صفحه میخوانید.
علی پسر گوشهگیری استبرای دعوت این کودکان به مراسم، مددکاران انجمن با آنها تماس گرفتند و برای ساعت ۱۰ صبح آنها را برای حضور در مراسم دعوت کردند، هیچ کدامشان خبر نداشتند که قراراست چه روز شادی را داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اجرای مسابقه، یکی از برنامههای مهیج جشن کودکان بود. پس از اجرای مسابقه نوبت به نمایش با موضوع «دوست قلدر» رسید، نمایش آموزشی که به کودکان مهارت «نه گفتن» را میآموخت. «مینا» یکی از دخترانی که به همراه ۲ دوست دیگرش در جشن شرکت کرده بودند، گفت: «من هم در مدرسه یک دوست قلدر دارم که معمولاً با حسادتی که به نمرههای خوب من دارد، همیشه تلاش میکند مرا در جمع حقیر کند و با این رفتارش دچار یک اعتمادبهنفس کاذب شده است. اکنون با تماشای این نمایش، یک مهارت یاد گرفتم که با چنین افرادی چگونه باید برخورد کنم تا از کارش پشیمان شود.»
باز هم مسابقه بگذارندهمین که نوبت به مسابقه طنابکشی میرسد، همه پسربچهها بدون توجه به سن و سالی که اعلام کردند طناب را به دست گرفتند و شروع به کشیدن کردند. مجری برنامه تلاش کرد تا پسربچههای زیر ۱۰ سال را از مسابقه حذف کند و ۲ گروه ۱۵ نفره از پسربچههای بالای ۱۰ سال تشکیل دهد. این بخش از برنامه آنقدر برای بچهها جذاب بود که مسابقه چند بار تکرار شد. «ابوالفضل» یکی از کودکان حاضر در این جشن از اتباع کشور افغانستان است. او که پس از پایان طنابکشی همچنان درگیر هیجان مسابقه است، میگوید: «تیم مقابل مساوات را رعایت نکرد و با حرکاتی که درست نبود، کاری کردند تا ما ببازیم. من این مسابقه را قبول ندارم. باید ما میبردیم تا جایزه به ما برسد. من خیلی دلم میخواهد یک راکت بدمینتون داشته باشم، اما بچههای تیم باید کمی بیشتر زحمت میکشیدند تا تیم ما برنده میشد. باید یکبار دیگه مسابقه بگذارند، تا بدمینتون را من برنده شوم.»
جای خالی دختران در مسابقهمریم یکی از دخترانی است که در حال تماشای مسابقه است، او میگوید: «برنامه امروز خیلی کم بود. ای کاش باز هم به چنین برنامههایی دعوت شویم و برای دختران هم مسابقه و بازی بگذارند. معمولاً برای پسرها مسابقه و برنامههای اینچنینی برگزار میکنند و ما باید بنشینیم و تماشا کنیم.»
تلاش برای کاهش آسیب در محله فرحزادپایگاه سلامت ایران یکی از انجمنهای فعال در منطقه است و زیر نظر بهزیستی به شهروندان و خانوادههای آسیبدیده خدمات ارائه میدهد. دفتر این پایگاه که در ساختمان گلپاد واقع شده را شهرداری در اختیار این مرکز قرار داده تا با توجه به رسالتهای مجموعه که شامل خدمات سلامت، درمان، مشاوره و شناسایی افراد آسیبدیده است فعالیت کنند. این مرکز با مشارکت بهزیستی، خیّران و شهرداری موفق شده ۳۶ کارگاه را برای نوجوانان، جوانان، بانوان و سالمندان در مناسبتهای مختلف سال اعم از مناسبتهای ملی و جهانی برگزار کند. در این بخش از محله فرحزاد، دو محله اسلامآباد و محله فرحزاد در اولویت برگزاری کارگاههای شهروندی است. «زهیر ابراهیمزاده» رئیس اداره خدمات اجتماعی شهرداری منطقه۲ میگوید: «یکی از پرطرفدارترین کارگاههایی که توسط این مرکز برگزار شده و اهالی استقبال خوبی از آن داشتهاند، فعالیتهای مشارکتی است. این کارگاهها شامل ورزشهای صبحگاهی و برپایی جشنواره غذا در سطحی بسیار ساده است. یکی دیگر از فعالیتهای این پایگاه، مشارکت پزشکان خیّر و همکاری آنها با پایگاه است که با کمک برخی از پزشکان موفق شدهایم آگاهی بانوان را در زمینه بهداشت و آموزش رفتارهای پرخطر ارتقا دهیم. اجرای برنامه برای کودکان در این محلهها اهمیت بسیاری دارد و به آنها مهارت نه گفتن آموزش داده میشود و با آسیبهای اعتیاد آشنا میشوند. امیدواریم برنامههای مرکز سلامت و خدمات اجتماعی شهرداری با افزایش سطح آگاهی خانوادهها و جوانان، نقش بسزایی در کاهش آسیب در منطقه داشته باشد.»
در مرکز خدمات اجتماعی کوثر و پایگاه سلامت ایران در پارک گلپاددر محله فرحزاد تاکنون به خانوادههای آسیبدیده خدماتی ارائه شده که شامل موارد زیر است:
۹۵ نفر از افراد آسیبدیده به فوریتهای اجتماعی، مددسرا و مراکز کاهش آسیب ارجاع داده شدهاند.
۵۱۲ نفر در جلسات و ارتباطات چهره به چهره مرکز پایگاه سلامت ایران آموزش دیدهاند.
۱۴۵ فضای بیدفاع شهری در محله فرحزاد و اسلامآباد شناسایی شده که محلی امن برای ارتکاب جرم شده است.
۶۲ فعالیت اجتماعی در محله فرحزاد توسط مددکاران انجام شده که مهمترین آن توزیع غذای گرم، کیک، نان و بستنی است.
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: منطقه ۱ همشهری محله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۳۲۳۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گربۀ محله مهم است
عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنجشنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیواننوازی.
نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر میرسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتونخوابهای شهر است"، اما به گربهای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعههای گوشت مرغ شد!"
از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد میزند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمیبرد و سوزنش گیر کرده است روی گربههای بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشدهاند و مردم را در حال غذا دادن به آنها نمیبیند.
حیوانستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسانها را هم میگیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر میرسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!
سستی استدلالها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربهها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان میتوان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.
یکم. کسانی که به گربهها و سایر حیوانات شهر غذا میدهند یا آنها را در صورت بیماری و آسیبدیدگی به بیمارستان میبرند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمیتواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!
خوشبختانه غذا دادن به گربههای گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمیخورند، هنوز جرمانگاری نشده. تعداد حامیان گربهها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.
بنابراین این افراد هم میتوانند مثل حامیان گربهها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بیعمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربهها شوند، دردی از آدمهای گرسنه دوا نمیشود.
در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربهها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.
آدمهای بیعمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربههای شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بیخانمان و کارتنخواب و ... باب شود، عدهای آدم بیعمل به همین کار هم ایراد میگیرند. مثلا میگویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کردهاند که کارشان به بیخانمانی و کارتنخوابی کشیده، عادت میدهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیبجو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا میکند.
دوم. آقای مالمیر نوشته است:
«تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بیرویۀ گربهها و سگهای خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابانکشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است میتواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدودهای که امروز شهر تهران محسوب میشود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگها و گربهها در واقع داشتند در طبیعت زندگی میکردند ولی ما به تدریج "طبیعت آنها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.
پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربهای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانهاش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهرهمند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.
از نظر میلیونها مالمیری که در این کشور زندگی میکنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربهها و سگها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدمها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".
اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقیتر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربهها و سگها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهرهمند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.
عقیم کردن گربهها و ساختن پناهگاههای متعدد برای آنها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی میکنند که ساختۀ ما آدمها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدمها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کردهایم که نمیتوانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.
از نشانههای این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
ی عنی تصادف گربهها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که مهدی مالمیر نمیتواند فراتر از "منافع انسانها" به "مصائب زندگی گربهها" بنگرد و بیاندیشد.
او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل میکند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفتخواهی گربهها را در روزهای کمشماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسانگرایانهاش، عمیقا هم غیرانسانی است؛ چراکه انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل میدهد.
در محیطی که گربهها زندگی میکنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازهوارد، گرفتن قمروی زیستی از گربههای نگونبخت است. برای دستۀ سگها یا گرگها، حق حیات گربهها اهمیتی ندارد.
البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آنها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل میکنند. ولی انسان موجودی است که میتواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمیداد (یا انجام میداد).
اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی میکرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعتاند. شکلگیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.
خلاصه اینکه، ما انسانها نباید در برابر سگها و گربهها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژهای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.
اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیتزدایی از انسان است.
دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدنتر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسانها بر حیوانات تحمیل کردهایم میکاهد.
جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبتکشیده، نوشته است:
«وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا میشد.»
سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسانها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.
نظرات آقای مالمیر در خدمت تداوم حیوانستیزی یا بیرحمی تاریخی ما نسبت به حیوانات است. چنین نظراتی قطعا آبروی انسانیت را به جوی رفته بازنمیآرد. فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پیامبر اسلام گربهها را دوست میداشت اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟! شهرداری تهران و سگها و گربهها